.
.
زندگی نوشتن ندارد
وقتی…
تمام روزهای خدا “من” دارد
ولی “تو” ندارد
.
.
بودن ها را قدر بدانیم
بخدا “نبودن ها” همین نزدیکیست…
.
.
آنکه بی باده کند جان مرا مست… کجاست؟
.
.
من میروم
باور کن میروم
اما دلم برای “به جهنم” گفتن هایت
تنگ میشود
.
.
نبودنت
مرا خواهد کشت
بیا و قدری از مرهم تنت
بر روی زخم لبانم بگذار
.
.
فرقی نمیکند چقدر دور میروم
در تمام شهرهای دنیا شعبه دارد
دلتنگی…
..
تازگیها دلم نفهم شده
باز هم ساز مخالف میزند
هرچه می گویم رفت
باز هم با دیدن اسمش میلرزد.
.
خلوت گزیده ام من ای داد از این جدایی
اشکم روان به دامن فریاد ازین جدایی
تا کی ز دوری او چون شمع بسوزم؟
ویرانه های غم شد آباد از این جدایی
.
.
من از این فاصله ها دلگیرم
بی تو اینجا چه غریبانه شبی میمیرم
دیر سالیست که می خواهم از اینجا بروم
ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم
.
.
میدانی…؟ تو رفتی و باران هم
نظرات شما عزیزان:
دگر کویر دلم را تر نکرد…
.
.
تو برو… من هم برای اینکه راحت تر بروی
میگویم: باشد، برو خیالی نیست…
اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست
.
.
اگر کسی مرا خواست
بگویید رفته باران را تماشا کند
اگر باز اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوفان ها رفته است
واگر باز هم سماجت کرد
بگویید رفته است تا دیگر باز نگردد…
.
.
شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو میمیرم…
.: Weblog Themes By Pichak :.